13 روز ديگه مونده
گل پسرم سلام جونم برات بگه كه اين دو روزه حسابي سرمون شلوغ بودو الانم اولين ساعتاي استراحتمونه . خونواده حاج اقا كه واسه سال تحويل ما پيششون بوديم ديروز عصر اومدن بيرجند خونه بابابزرگ اينا . ماهم طبق معمول رفتيم اونجا . ديروز صبح هم همه خانوماي فاميل زندايياي بابايي و دختراو خاله بابايي و دختراش خونه دايي بزرگ جمع بودنو منو تو هم رفتيم اونجا . واسه اولين بار از كار كردن جيم شديم . تا ظهر اونجا بوديم بعدش هم بابايي اومد دنبالمون رفتيم غذا گرفتيمو اومديم خونه . همين كه رسيديم خونه يه درد بدي زير شكمو كمرم پيچيد كوتاه بود اما دردش زياد بود ... با همون حال سريعا واسه بابايي چايي درست كردم و بساط ناهارو حاضر كردم . ناهارو كه خورديم...
نویسنده :
مامان فاطمه
19:37